هدفم از قرار دادن اسم وبلاگ این بود که خدا با دستای خودش آیه هاشو بر قلب پیامبر(ص) نوشت...!
صدای پای بهار
چهار شنبه 30 اسفند 1391 ساعت 11:53 | بازدید : 1285 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

صدای پای بهار ، خواب و خیال خزان را بر می آشوبد و بوی بیداری و حرکت بهار ، عالم را فرا می گیرد . نسيم از خواب بر می خيزد . خاک ، تکان می خورد و آزادی جان تازه ای می گیرد . نبض باغچه می تپد و درختان به تولدی دوباره فرا خوانده می شوند . زمین ، بار سنگین خویش را وا می نهد و آسمان ، خورشید درخشانش را ارزانی زمین می کند ... و بهار می آید .
خوب که می نگری ، در می یابی جنبش و حیات دوباره طبیعت ، از طراحی عظيم و هنرمندانه اي ، حكايت مي كند . گویی جهان آفرینش ، چون کتابی گشوده ، به هر زبانی سخن می گوید و این پیام را دارد که : " چمن سبز جهان را ، جهان آرایی هست . "

هدف از آفرينش ، کمال و سعادت انسان است . یعنی صعود از عالم ماده به سوی معنویات و تقرب به خداوند، یکی از راههای شناخت خدا، مطالعه در هستی و طبیعت است . تامل در زیبائیهای جهان آفرینش، به منزله گشودن دریچه ای به سوی حقیقتي برتر است. کافی است آدمی به عمق این زیبایی ها بنگرد . نظم و تدبير در هستی، نمونه ای شگفت از یک اثر عظیم هنری است که مشاهده آن، آدمی را به وجود آفریننده ای نامتناهی هدایت می کند. عظمت جهان هستي از آغاز تاریخ بشر تاکنون ، انبوهی از دانشمندان را برای کشف قوانین نظام عالم به تکاپو واداشته است. تصور این اندیشه که هستی جهان با نظمي شگفت سرشته است، در ذهن انسانهای حقیقت جو، نوعی شعور و بيداري ايجاد مي كند. در این فصل، به شکفته شدن غنچه اي زیبا و به جوشش آب زلال چشمه ها از لایه های سخت کوهساران بنگريد. ببینید چگونه پلک بسته سبزه ها باز می شود و گل به تبسم و خنده می ایستد ، این همه زیبایی حیرت انگیز ، نهال تفکر را آبیاری می کند و ادراک و تخیل را طراوت می بخشد .

تغییر فصل ، یکی از ملموس ترین نشانه های قدرت خداوند بر روی زمین است . در همه آئین های الهی ضمن اشاره به تازگي و زيبايي فصل بهار ، به عبرت آموزي از آن تاكيد شده است . در ادبیات جهان نیز ، برکت ، روشنایی ، سلامتی ، صلح و هر آنچه که نشان از پاکی و خیر دارد ، با بهار به تصویر کشیده شده است .
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گِل باشی
در چمن، هر ورقی، دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

بهار ، تداعی سخاوت آسمان ، تبسم گل ها ، هیاهوی پرندگان ، رویش ، زیبایی و جوانی است . بهار فصل دگرگونی است . طبیعت خزان شده به ناگاه به امر خداوند سر از خاک بر می آورد و زنده و با طراوت می شود . در اندیشه اسلامی ، طبیعت ، آفریده خداوند و جلوه رحمت بی پایان اوست . در آیه 65 سوره نحل می خوانیم : " خداوند از آسمان آبی فرستاد و زمین را پس از آنکه مرده بود، زندگی بخشید. در این، نشانه روشنی است برای کسانی که گوش شنوا دارند. "
مشاهده دگرگونی شگرف طبيعت ، درسی بزرگ و سودمند برای ما انسانهاست تا بهار و خزان عمر خویش را به یاد آوریم . به خویشتن بیندیشیم که در بند غفلت گرفتار شده ايم . به تعبیر علی (ع ) : " کسی که امروزش مانند دیروز باشد ، براستی زیانکار است . "

آنگاه که دامن صحرا ، سبز فام شده ، درختان از پس زمستانی سرد ، شکوفه می دهند و نوای دلکش بلبلان در دشت ها طنین می اندازد ، بهانه ای نیکو برای مردم است که به شکرانه حضور بهار ، جشني را برپا کنند . اين جشن به مفهوم ستایش خداوند و قدرداني از نعمت بهار است . جشن نوروز در عین حال یکی از آئین های معنادار بشری است ، زیرا این آئین با مهرورزي و نوع دوستي در مي آميزد و فضاي شهر و جامعه را از عطر همدلي سرشار مي سازد .

در واقع ، جشن نوروز در ابتدای فصل بهار ، یکی از برجسته ترین وجوه زندگی بشری را مورد تاکید قرار می دهد و آن نو شدن ، صفاي جسم و جان و تكاپو و حركت است . لذا در نوروز بايد به حقیقت معنوی و کمال انسان توجه کرد . نوروز با همراهی بهار ، حيات تازه اي را نويد مي دهد و لزوم تحول و جنبش را به انسان نهیب می زند . اين تحول از طریق تلاش ، كوشش و معنويت حاصل می شود .

به بیان ديگر ، نوروز از آن رو مورد توجه قرار دارد که در آغاز فصل بهار رخ می دهد ، فصل تحول و دگرگوني هرچند تحول در طبیعت امری اجباری است ، اما ما با تعمق در ماهیت این تحول، می توانيم همراه با نو شدن طبیعت، دگرگونی حقیقی را در خود ایجاد کنيم . باید قلب خود را به شکوفه های ایمان ، محبت و انسانیت بياراييم و با احسان و کمک به دیگران ، عطر خوش نوعدوستی را بیافشانیم . نومیدی و سستی را از روح و جان خود بزدائيم و با روحیه ای پر از نشاط ، زندگی تازه ای را آغاز کنیم . در اين رابطه ، آيت ا... خامنه اي رهبر انقلاب اسلامي مي فرمايد :
« باید توجه داشته باشیم که خداوند دگرگونی هر پدیده ای در عالم را ، به دست انسان قرار داده و همه تحول ها با اراده انسان انجام می شود . انسان اگر بخواهد در وضعیت جامعه ، کشور و زندگی خود ، تحول ایجاد کند ، باید این تحول را از خود آغاز کند . تحول اخلاقی ، تحول درونی ، رفتن به سوی صفا و انسانیت ، عبودیت پروردگار و تسلیم در مقابل اراده آفریننده هستی ، که این تحول ، سعادت انسانها را تضمین می کند . »

بنابراین فصل بهار ، فصل نو شدن است و نوروز نيز ، حکایت نو شدن و نو خاستن است و مجالی برای بيدار شدن و كسب معرفت، چنانکه رسول گرامی اسلام فرموده است :
" آن کس که با تغییر و تحول دنیا از وضعی به وضع دیگر ، آگاه نشود ( از خواب بيدار نشود ) ، از غافل ترین مردم است . "

نوروز خواهشی برای تغییر و سبز شدن است . از همین رو ، هنگام تحویل سال ، دست به دعا بر می داریم و از خداوند می خواهیم که عالي ترین شکل تحول را در ما ايجاد كند . حتي اگر وضعيت نيکويي داشته باشيم ، نيکوتر از آن را طلب مي كنيم : " یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبراللیل والنهار ، یا محول الحول والاحول ، حوّل حالنا الی احسن الحال "
" ای دگرگون کننده قلبها و دیده ها ، ای تدبیر كننده شب و روز ، ای متحول کننده حال و احوال ، حال ما را به بهترین حالت دگرگون ساز . »

بهار درس خداشناسی و معاد و تکامل است . قرآن کريم ، فصل سبز بهار را ، نمودی روشن از زندگی دوباره در روز واپسین معرفي می كند . در سوره فاطر آیه 9 می خوانیم : « خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند . سپس ما این ابرها را به سوی زمین مرده اي راندیم و به وسیله آن ، زمین را پس از مردنش زنده می کنیم . رستاخیز نیز همین گونه است . »
علامه طباطبایی ، مفسر بزرگ قرآن می نویسد : " خداوند بعثت در روز قیامت و زنده شدن مردگان را ، به احیای زمین تشبیه کرده است تا بفهماند همانگونه که زمین ، هر سال یک دوره زندگی را شروع می کند و در آخر دوباره می میرد ، انسانها هم همین گونه اند . وقتی دوران زندگی شان در زمین بسر رسید ، دوباره در روز رستاخیز ، پس از آنکه زنده شدند ، روی زمین پخش می شوند . " از همین رو ، سفارش شده است که با دیدن بهار ، معاد و رستاخیز را به ياد آوريد .

اگر انسانها از این طبیعت زیبا درس بیاموزند ، در این صورت است که سرآغاز این دگرگوني را می توان روز برتر و نوروز نامید و در آن به جشن و سرور پرداخت . اگر انسانها خود را با تحول طبیعت ، همگام و همگون سازند ، چنین نورزوی سرشار از مبارکی خواهد بود و باید گفت : نوروزتان مبارک "
دشت و صحرا سبز و زیبا از بهار
چهره ها خندان ز دیدار نگار
کوچه ها پرشور و غوغا می شود
عشق های تازه برپا می شود .

حافظ ضمن ستايش اين همه زيبايي و حُسن در فصل بهار ، اعتقاد دارد زیبایی و شادابی گل و به طور کلی طبیعت ، اگرچه دل انگیز است ، اما انسان عاقل نباید به آن فریفته شود . چون این همه زیبایی ناپایدار است و آمدن و رفتن فصل ها ، نشان دهنده آن است که نسل های بشری پی درپی می آیند و می روند . در این میان ، انسان می آموزد که به چیزهای ناپایدار اعتماد نکند ، بلکه این فرصت پیش آمده را غنیمت شمرد .
چو در رویت بخندد گل ، فریب وی مخور بلبل
که بر گل اعتمادی نیست ، اگر حُسن جهان دارد

منبع:http://dari.irib.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


50 مورد از نشانه هاي خدا و زيبايي هاي هستي
چهار شنبه 30 اسفند 1391 ساعت 11:38 | بازدید : 916 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

50 مورد از نشانه هاي خدا و زيبايي هاي هستي

 

برای دیدن این متن زیبا به ادامه مطلب بروید.....

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آیاتی درباره عشق و دوست داشتن
دو شنبه 28 اسفند 1391 ساعت 22:10 | بازدید : 1468 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

واژه عشق در قرِآن

دوستت دارم خدا



واژه «عشق» و مشتقات آن، در قرآن نیامده; امّا كلمه محبت)دوست داشتن) مورد عنایت و توجه خاص قرآن كریم قرار گرفته است تا آنجا كه واژه "حُبّ" (دوستى) و مشتقات آن بیش از صد بار در قرآن كریم به كار رفته و هر جا كه لازم بوده از معناى عشق (شدت دوستى) تعبیر شود، از مادّه حبّ با قرینه لفظى یا معنوى استفاده شده است; مانند: «وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّه...;(بقره، 165) و كسانى كه ایمان آورده اند، محبت بیشترى به خدا دارند...» «...قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا...;(یوسف،30) سخت خاطرخواه او شده است.» «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا;(فجر، 20) و مال را دوست دارید، دوست داشتنى بسیار.»
در قرآن كریم، دو نوع عشق مورد توجه قرار گرفته است:

الف) عشق صحیح یا آسمانى و حقیقى; ب) عشق باطل یا زمینى و مجازى.....
 

برای دیدن بقیه متن به ادامه مطلب بروید......

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تعداد و نامهای درهای بهشت و دوزخ را ذکر کنید (از اذن ورود).
پنج شنبه 17 اسفند 1391 ساعت 18:58 | بازدید : 1514 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

تعداد و نامهای درهای بهشت و دوزخ را ذکر کنید (از اذن ورود).

۱- در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است که برای بهشت و جهنم درهائی وجود دارد از جمله در این دو آیه: «و سیق الذین کفروا الی جهنم زمرا حتی اذا جاءوها فتحت ابوابها؛ و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می شوند وقتی به دوزخ رسیدند درهای آن گشوده می شود»(زمر، آیه ۷۱)؛ «و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنه زمرا حتی اذا جاءوها و فتحت ابوابها؛ و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می شوند و هنگامی که به آن می رسند درهای بهشت گشوده می شود».(همان، آیه ۷۳)
اما در خصوص تعداد این درها قرآن کریم در باره بهشت ساکت است ولی در مورد جهنم تنها در یک آیه آمده است که دارای هفت در است: «ان جهنم لموعدهم اجمعین، لها سبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم؛ و دوزخ میعادگاه همه آنهاست هفت در دارد و برای هر دری گروه معینی از آنها تقسیم شده اند».(حجر، آیه ۴۳ و ۴۴)
۲- مطلب دیگر آن که وجود درهای متعدد برای بهشت و جهنم به دلیل مراتب اعمال خوب و بد و درجات افراد دارای طبقات است که با میزان اعمال خوب یا بد افراد متفاوت است مثلا درباره منافقان آمده است که آنان در پائین ترین درکات دوزخ قرار دارند: «ان المنافقین فی الدرک اللسفل من النار»(نساء، آیه ۱۴۵؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان، ج۱۲، ص۱۷۰-تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۱۹۴ و ۱۹۵ و ج۱۱، ص۷۴) و نیز درباره مؤمنان قرآن می فرماید هر عمل نیکی که از آن سر می زند به یکی از درها و درجه های بهشت راه می یابند به عنوان نمونه به هشت عامل ورود به بهشت در سوره رعد اشاره فرموده است که عبارتند از رعایت عهد و پیمان، صله ارحام، خوف الهی، ترس از بد عاقبتی، صبر در راه خدا، بر پا داشتن نماز، انفاق کردن و بدی را با خوبی پاسخ گفتن.(رعد، آیات ۲۰-۲۳؛ برای آگاهی بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه ج۱۰ ص۱۹۴ و ۱۹۵)
۳- مطابق برخی آیات و روایات هر یک از این درهای بهشت و جهنم به اسمی خوانده می شوند مثلا حضرت رسول -صلی الله علیه و آله- فرمود: یکی از درهای بهشت «ریان» (به معنی شاداب، سیراب) نام دارد که فقط روزه داران از آن وارد می شوند. در دیگر «معروف» نام دارد که اهل معروف و کارهای خیر از آن وارد می شوند. در دیگر «صبر» است و نیز در دیگر آن «شکر» است. در دیگر بهشتی «بلا» نام دارد و در دیگر آن «اعظم» است که مخصوص پارسایان و پرهیزکاران است.(میزان الحکمه ج۱ ص ۴۳۱ ح۲۵۹۵) و نیز در بیانی امام محمد باقر -علیه السلام- نامهای درهای جهنم را چنین بازگو می فرماید:
۱- در اعلی جهنم جهیم نام دارد.
۲- لظی (پوست بدنت و صورت را می برد).
۳- سقر (آتش داغ).
۴- حطمه (آتش افروخته).
۵- هاویه (آتش سوزان).
۶- سعیر (سوزان).
۷- جهنم(همان ص۴۷۱ ح۲۹۰۴؛ گفتنی است که تمام این اسامی به ترتیب در سوره های مائده آیه ۱۰ و معراج آیه ۱۵ و مدثر آیه ۴۲ و همزه آیه ۵ و قارعه آیه ۹ و حج آیه ۴ و مانند آن آمده است).
۴- همان طو ر که اشاره شد جهنم دارای هفت در بوده و مطابق روایات(خصال صدوق ج۲ ص۴۰۸ باب الثمانیه ح۶) بهشت دارای هشت در می باشد این تفاوت بیانگر آن است که راههای نیل به بهشت بیش از جهنم است زیرا رحمت خداوند بر غضبش پیشی دارد (یا من سبقت رحمته غضبه)(دعای جوشن کبیر)
۵- نکته آخر، اسامی درهای جهنم و بهشت منحصر به آنجه ذکر شد نیست بلکه اسمهای دیگری نیز گفته اند و حتی این که کدام در از بهشت و یا جهنم مخصوص چه افراد یا گروهی است یاد شده است.
- برای مطالعه بیشتر ر.ک: خصال صدوق ۲، باب السبعه، ص۳۶۱، و باب الثمانیه ص۴۰۸

جهنم, بهشت, آیه, درهای, دارد, دیگر, برای, این, شوند, گروه, باب, نام, دارای, دوزخ, نیز, آمده, حتی, بیشتر, آتش, قرآن, افراد, آیات, هفت, نمونه, تفسیر, هشت, یکی, های, فرماید, راه, مخصوص, خصال, اسامی, صدوق, ص۴۰۸, الثمانیه, همان, سوزان, مطابق, اشاره, روایات, علیه, وارد, سوره, «ان, زمرا, الی, اذا, جاءوها, فتحت, الذین, سیق, نامهای, ورود, کریم, وجود, ابوابها؛, کسانی, خوب, اعمال, میزان, مثلا, درباره, شده, تعداد, سوی, گشوده, شود», درها, آگاهی, است که, در دیگر, می شوند, بهشت و, نام دارد, آمده است, درهای بهشت, ر ک, و نیز, از آن, دیگر آن, بیشتر ر, و جهنم, هفت در, اعمال خوب, جهنم به, دارد که, در سوره, گشوده می, به بهشت, به سوی, ابوابها؛ و, فتحت ابوابها؛, و کسانی, کسانی که, گروه به, گروه گروه, می شود», آن وارد, برای آگاهی, می فرماید, و ۱۹۵, باب الثمانیه, خصال صدوق, دارای هفت, اذا جاءوها, شوند در, وارد می, درهای جهنم, دارد و, نیز در, آگاهی بیشتر, یکی از, «و سیق, و دوزخ, برای بهشت, ۱ در, قرآن کریم, حتی اذا, سیق الذین, زمرا حتی, نامهای درهای, را چنین, چنین بازگو, دارد ۲, ج۱۰ ص۱۹۴, السلام نامهای, جهنم را, بازگو می, علیه السلام, در اعلی, جهنم جهیم, فرماید ۱, جهیم نام, اعلی جهنم, مطابق برخی, بیانی امام, آیات و, در بیانی, ح۲۵۹۵ و, و روایات, امام محمد, محمد باقر, ۳ مطابق, ۱۹۵ ۳, ۲ لظی, برخی آیات, باقر علیه, ص۱۹۴ و, و صورت, سوزان ۶, ۶ سعیر, آتش سوزان, هاویه آتش, افروخته ۵, ۵ هاویه, سعیر سوزان, سوزان ۷, ص۴۷۱ ح۲۹۰۴؛, تفسیر نمونه, همان ص۴۷۱, جهنم همان, ۷ جهنم, آتش افروخته, حطمه آتش, نمونه ج۱۰, را می, صورت را, ۴۳۱ ح۲۵۹۵, پوست بدنت, بدنت و, می برد, برد ۳, داغ ۴, ۴ حطمه, آتش داغ, سقر آتش, ۳ سقر, لظی پوست, الحکمه ج۱, شوند مثلا, خوانده می, مثلا حضرت, روزه داران, فقط روزه, حضرت رسول, داران از, اسمی خوانده, «معروف» نام, که اهل, دیگر «معروف», این درهای, به اسمی, که فقط, رسول صلی, بهشت «ریان», «ریان» به, و آله, آله فرمود, از درهای, فرمود یکی, به معنی, علیه و, الله علیه, صلی الله, سیراب نام, شاداب، سیراب, معنی شاداب،, اهل معروف, معروف و, مخصوص پارسایان, پارسایان و, که مخصوص, «اعظم» است, و در, آن «اعظم», و پرهیزکاران, هر یک, روایات هر, ج۱ ص, میزان الحکمه, است میزان, پرهیزکاران است, «بلا» نام, بهشتی «بلا», «صبر» است, است و, دیگر «صبر», خیر از, و کارهای, کارهای خیر, ح۲۹۰۴؛ گفتنی, از این, دیگر بهشتی, یک از, است در, «شکر» است, آن «شکر», ص ۴۳۱, آیه ۱۵, اسامی درهای, جهنم و, و بهشت, آخر، اسامی, نکته آخر،, کبیر ۵, ۵ نکته, بهشت منحصر, منحصر به, نیست بلکه, بلکه اسمهای, اسمهای دیگری, شد نیست, ذکر شد, به آنجه, آنجه ذکر, جوشن کبیر, دعای جوشن, رحمت خداوند, خداوند بر, بر غضبش, زیرا رحمت, است زیرا, از جهنم, جهنم است, غضبش پیشی, پیشی دارد, رحمته غضبه, غضبه دعای, سبقت رحمته, من سبقت, دارد یا, یا من, دیگری نیز, نیز گفته, برای مطالعه, مطالعه بیشتر, ک خصال, است برای, شده است, است یاد, یاد شده, صدوق ۲،, ۲، باب, الثمانیه ص۴۰۸, ص۴۰۸ , و باب, ص۳۶۱، و, باب السبعه،, السبعه، ص۳۶۱،, گروهی است, یا گروهی, این که, که کدام, کدام در, حتی این, و حتی, گفته اند, اند و, در از, از بهشت, چه افراد, افراد یا, مخصوص چه, جهنم مخصوص, و یا, یا جهنم, بیش از, بهشت بیش, آیه ۵, ۵ و, و قارعه, همزه آیه, و همزه, آیه ۴۲, ۴۲ و, قارعه آیه, آیه ۹, ۴ و, و مانند, آیه ۴, حج آیه, ۹ و, و حج, مدثر آیه, و مدثر, به ترتیب, ترتیب در, سوره های, اسامی به, این اسامی, که تمام, تمام این, های مائده, مائده آیه, ک تفسیر, ۱۵ و, معراج آیه, و معراج, آیه ۱۰, ۱۰ و, مانند آن, آن آمده, هشت در, در می, می باشد, دارای هشت, بهشت دارای, الثمانیه ح۶, ح۶ بهشت, باشد این, این تفاوت, راههای نیل, نیل به, که راههای, آن است, تفاوت بیانگر, بیانگر آن, ص۴۰۸ باب, ج۲ ص۴۰۸, ر که, که اشاره, اشاره شد, طو ر, همان طو, است ۴, ۴ همان, شد جهنم, جهنم دارای, روایات خصال, صدوق ج۲, مطابق روایات, و مطابق, در بوده, بوده و, گفتنی است, عاقبتی، صبر, ولی در, در مورد, مورد جهنم, است ولی, ساکت است, باره بهشت, بهشت ساکت, جهنم تنها, تنها در, در است, است «ان, که دارای, آیه آمده, در یک, یک آیه, در باره, کریم در, بهشت گشوده, شود» همان،, همان، آیه, رسند درهای, می رسند, به آن, آن می, آیه ۷۳, ۷۳ اما, این درها, درها قرآن, تعداد این, خصوص تعداد, اما در, در خصوص, «ان جهنم, جهنم لموعدهم, معینی از, از آنها, آنها تقسیم, گروه معینی, دری گروه, برای هر, هر دری, تقسیم شده, شده اند», و ۴۴, ۴۴ ۲, ۴۳ و, آیه ۴۳, اند» حجر،, حجر، آیه, و برای, در دارد, ابواب لکل, لکل باب, سبعه ابواب, لها سبعه, لموعدهم اجمعین،, اجمعین، لها, باب منهم, منهم جزء, همه آنهاست, آنهاست هفت, میعادگاه همه, دوزخ میعادگاه, جزء مقسوم؛, مقسوم؛ و, که به, هنگامی که, در این, این دو, دو آیه, جمله در, از جمله, وجود دارد, دارد از, آیه «و, الذین کفروا, که کافر, کافر شدند, جاءوها فتحت, جهنم زمرا, کفروا الی, الی جهنم, درهائی وجود, جهنم درهائی, کنید از, از اذن, ذکر کنید, را ذکر, و نامهای, دوزخ را, اذن ورود, ورود ۱, کریم آمده, که برای, از قرآن, متعددی از, در آیات, آیات متعددی, شدند گروه, سوی جهنم, و فتحت, که تقوای, تقوای الهی, جاءوها و, الجنه زمرا, ربهم الی, الی الجنه, الهی پیشه, پیشه کردند, شوند و, و هنگامی, برده می, بهشت برده, کردند گروه, سوی بهشت, اتقوا ربهم, الذین اتقوا, به دوزخ, دوزخ رسیدند, وقتی به, شوند وقتی, جهنم رانده, رانده می, رسیدند درهای, درهای آن, ۷۱ ؛, ؛ «و, آیه ۷۱, زمر، آیه, آن گشوده, شود» زمر،, ۲ مطلب, مطلب دیگر, به هشت, هشت عامل, عامل ورود, نمونه به, عنوان نمونه, یابند به, به عنوان, ورود به, بهشت در, که عبارتند, عبارتند از, فرموده است, اشاره فرموده, سوره رعد, رعد اشاره, می یابند, راه می, سر می, می زند, آن سر, که از, عمل نیکی, نیکی که, زند به, به یکی, های بهشت, بهشت راه, درجه های, و درجه, از درها, درها و, از رعایت, رعایت عهد, کردن و, و بدی, بدی را, انفاق کردن, نماز، انفاق, پا داشتن, داشتن نماز،, را با, با خوبی, آیات ۲۰, ۲۰ ۲۳؛, رعد، آیات, گفتن رعد،, خوبی پاسخ, پاسخ گفتن, بر پا, خدا، بر, ارحام، خوف, خوف الهی،, صله ارحام،, پیمان، صله, عهد و, و پیمان،, الهی، ترس, ترس از, در راه, راه خدا،, صبر در, تعداد و, از بد, بد عاقبتی،, هر عمل, فرماید هر, یا بد, بد افراد, افراد متفاوت, خوب یا, میزان اعمال, که با, با میزان, متفاوت است, است مثلا, آنان در, در پائین, که آنان, منافقان آمده, مثلا درباره, درباره منافقان, طبقات است, دارای طبقات, متعدد برای, به دلیل, درهای متعدد, وجود درهای, آن که, که وجود, دلیل مراتب, مراتب اعمال, درجات افراد, افراد دارای, و درجات, بد و, خوب و, و بد, پائین ترین, ترین درکات, ج۱۰، ص, ص ۱۹۴, ۱۹۴ و, نمونه، ج۱۰،, تفسیر نمونه،, ج۱۲، ص۱۷۰, ص۱۷۰ تفسیر, ۱۹۵ و, و ج۱۱،, مؤمنان قرآن, قرآن می, درباره مؤمنان, نیز درباره, ج۱۱، ص۷۴, ص۷۴ و, المیزان، ج۱۲،, ک المیزان،, «ان المنافقین, المنافقین فی, دارند «ان, قرار دارند, درکات دوزخ, دوزخ قرار, فی الدرک, الدرک اللسفل, آیه ۱۴۵؛, ۱۴۵؛ برای, نساء، آیه, النار» نساء،, اللسفل من, من النار», ۲۳؛ برای, آمده است که, بیشتر ر ک, بهشت و جهنم, و کسانی که, گروه گروه به, گروه به سوی, ابوابها؛ و کسانی, دارای هفت در, «و سیق الذین, نام دارد که, زمرا حتی اذا, حتی اذا جاءوها, از آن وارد, برای آگاهی بیشتر, آگاهی بیشتر ر, و نیز در, در دیگر آن, شوند در دیگر, می شوند در, آن وارد می, گشوده می شود», وارد می شوند, برای بهشت و, فتحت ابوابها؛ و, درهای بهشت و, و جهنم به, ۵ هاویه آتش, افروخته ۵ هاویه, هاویه آتش سوزان, ج۱ ص ۴۳۱, است میزان الحکمه, میزان الحکمه ج۱, الحکمه ج۱ ص, حطمه آتش افروخته, ح۲۵۹۵ و نیز, نیز در بیانی, در بیانی امام, ۴۳۱ ح۲۵۹۵ و, ص ۴۳۱ ح۲۵۹۵, پرهیزکاران است میزان, ۴ حطمه آتش, آتش افروخته ۵, و پرهیزکاران است, دیگر آن «اعظم», سعیر سوزان ۷, آن «اعظم» است, و در دیگر, دارد و در, «بلا» نام دارد, نام دارد و, ۶ سعیر سوزان, «اعظم» است که, مخصوص پارسایان و, پارسایان و پرهیزکاران, که مخصوص پارسایان, است که مخصوص, سوزان ۶ سعیر, آتش سوزان ۶, داغ ۴ حطمه, بیانی امام محمد, ۱ در اعلی, در اعلی جهنم, اعلی جهنم جهیم, صورت را می, فرماید ۱ در, را می برد, می فرماید ۱, جهنم جهیم نام, جهیم نام دارد, پوست بدنت و, بدنت و صورت, لظی پوست بدنت, ۲ لظی پوست, نام دارد ۲, دارد ۲ لظی, بازگو می فرماید, چنین بازگو می, علیه السلام نامهای, السلام نامهای درهای, نامهای درهای جهنم, آتش داغ ۴, باقر علیه السلام, امام محمد باقر, محمد باقر علیه, درهای جهنم را, سقر آتش داغ, برد ۳ سقر, می برد ۳, را چنین بازگو, جهنم را چنین, ۳ سقر آتش, بهشتی «بلا» نام, و صورت را, دیگر «صبر» است, به اسمی خوانده, اسمی خوانده می, خوانده می شوند, جهنم به اسمی, این درهای بهشت, هر یک از, یک از این, از این درهای, می شوند مثلا, شوند مثلا حضرت, الله علیه و, علیه و آله, و آله فرمود, صلی الله علیه, رسول صلی الله, مثلا حضرت رسول, حضرت رسول صلی, روایات هر یک, و روایات هر, ر ک تفسیر, ک تفسیر نمونه, تفسیر نمونه ج۱۰, ۲۳؛ برای آگاهی, ۲۰ ۲۳؛ برای, رعد، آیات ۲۰, آیات ۲۰ ۲۳؛, نمونه ج۱۰ ص۱۹۴, ج۱۰ ص۱۹۴ و, مطابق برخی آیات, برخی آیات و, آیات و روایات, ۳ مطابق برخی, ۱۹۵ ۳ مطابق, ص۱۹۴ و ۱۹۵, و ۱۹۵ ۳, آله فرمود یکی, فرمود یکی از, کارهای خیر از, خیر از آن, در دیگر «صبر», و کارهای خیر, معروف و کارهای, که اهل معروف, اهل معروف و, سوزان ۷ جهنم, «صبر» است و, «شکر» است در, است در دیگر, در دیگر بهشتی, آن «شکر» است, دیگر آن «شکر», است و نیز, نیز در دیگر, دارد که اهل, «معروف» نام دارد, «ریان» به معنی, به معنی شاداب،, معنی شاداب، سیراب, بهشت «ریان» به, درهای بهشت «ریان», یکی از درهای, از درهای بهشت, شاداب، سیراب نام, سیراب نام دارد, داران از آن, در دیگر «معروف», دیگر «معروف» نام, روزه داران از, فقط روزه داران, دارد که فقط, که فقط روزه, دیگر بهشتی «بلا», که تمام این, نکته آخر، اسامی, آخر، اسامی درهای, اسامی درهای جهنم, ۵ نکته آخر،, کبیر ۵ نکته, غضبه دعای جوشن, دعای جوشن کبیر, جوشن کبیر ۵, درهای جهنم و, جهنم و بهشت, ذکر شد نیست, شد نیست بلکه, نیست بلکه اسمهای, آنجه ذکر شد, به آنجه ذکر, و بهشت منحصر, بهشت منحصر به, منحصر به آنجه, رحمته غضبه دعای, سبقت رحمته غضبه, از جهنم است, جهنم است زیرا, است زیرا رحمت, بیش از جهنم, بهشت بیش از, راههای نیل به, نیل به بهشت, به بهشت بیش, زیرا رحمت خداوند, رحمت خداوند بر, دارد یا من, یا من سبقت, من سبقت رحمته, پیشی دارد یا, غضبش پیشی دارد, خداوند بر غضبش, بر غضبش پیشی, بلکه اسمهای دیگری, اسمهای دیگری نیز, برای مطالعه بیشتر, مطالعه بیشتر ر, ر ک خصال, است برای مطالعه, شده است برای, گروهی است یاد, است یاد شده, یاد شده است, ک خصال صدوق, خصال صدوق ۲،, ص۳۶۱، و باب, و باب الثمانیه, باب الثمانیه ص۴۰۸, السبعه، ص۳۶۱، و, باب السبعه، ص۳۶۱،, صدوق ۲، باب, ۲، باب السبعه،, یا گروهی است, افراد یا گروهی, حتی این که, این که کدام, که کدام در, و حتی این, اند و حتی, دیگری نیز گفته, نیز گفته اند, گفته اند و, کدام در از, در از بهشت, جهنم مخصوص چه, مخصوص چه افراد, چه افراد یا, یا جهنم مخصوص, و یا جهنم, از بهشت و, بهشت و یا, که راههای نیل, است که راههای, آیه ۴۲ و, ۴۲ و همزه, و همزه آیه, مدثر آیه ۴۲, و مدثر آیه, معراج آیه ۱۵, آیه ۱۵ و, ۱۵ و مدثر, همزه آیه ۵, آیه ۵ و, ۹ و حج, و حج آیه, حج آیه ۴, آیه ۹ و, قارعه آیه ۹, ۵ و قارعه, و قارعه آیه, و معراج آیه, ۱۰ و معراج, است که تمام, گفتن رعد، آیات, تمام این اسامی, گفتنی است که, ح۲۹۰۴؛ گفتنی است, جهنم همان ص۴۷۱, همان ص۴۷۱ ح۲۹۰۴؛, ص۴۷۱ ح۲۹۰۴؛ گفتنی, این اسامی به, اسامی به ترتیب, های مائده آیه, مائده آیه ۱۰, آیه ۱۰ و, سوره های مائده, در سوره های, به ترتیب در, ترتیب در سوره, آیه ۴ و, ۴ و مانند, الثمانیه ح۶ بهشت, ح۶ بهشت دارای, بهشت دارای هشت, باب الثمانیه ح۶, ص۴۰۸ باب الثمانیه, خصال صدوق ج۲, صدوق ج۲ ص۴۰۸, ج۲ ص۴۰۸ باب, دارای هشت در, هشت در می, تفاوت بیانگر آن, بیانگر آن است, آن است که, این تفاوت بیانگر, باشد این تفاوت, در می باشد, می باشد این, روایات خصال صدوق, مطابق روایات خصال, ۴ همان طو, همان طو ر, طو ر که, است ۴ همان, آمده است ۴, و مانند آن, مانند آن آمده, آن آمده است, ر که اشاره, که اشاره شد, در بوده و, بوده و مطابق, و مطابق روایات, هفت در بوده, جهنم دارای هفت, اشاره شد جهنم, شد جهنم دارای, ۷ جهنم همان, داشتن نماز، انفاق, این درها قرآن, درها قرآن کریم, قرآن کریم در, تعداد این درها, خصوص تعداد این, ۷۳ اما در, اما در خصوص, در خصوص تعداد, کریم در باره, در باره بهشت, ولی در مورد, در مورد جهنم, مورد جهنم تنها, است ولی در, ساکت است ولی, باره بهشت ساکت, بهشت ساکت است, آیه ۷۳ اما, همان، آیه ۷۳, شوند و هنگامی, و هنگامی که, هنگامی که به, می شوند و, برده می شوند, به سوی بهشت, سوی بهشت برده, بهشت برده می, که به آن, به آن می, بهشت گشوده می, می شود» همان،, شود» همان، آیه, درهای بهشت گشوده, رسند درهای بهشت, آن می رسند, می رسند درهای, جهنم تنها در, تنها در یک, آنهاست هفت در, هفت در دارد, در دارد و, همه آنهاست هفت, میعادگاه همه آنهاست, مقسوم؛ و دوزخ, و دوزخ میعادگاه, دوزخ میعادگاه همه, دارد و برای, و برای هر, معینی از آنها, از آنها تقسیم, آنها تقسیم شده, گروه معینی از, دری گروه معینی, برای هر دری, هر دری گروه, جزء مقسوم؛ و, منهم جزء مقسوم؛, هفت در است, در است «ان, است «ان جهنم, که دارای هفت, است که دارای, در یک آیه, یک آیه آمده, آیه آمده است, «ان جهنم لموعدهم, جهنم لموعدهم اجمعین،, ابواب لکل باب, لکل باب منهم, باب منهم جزء, سبعه ابواب لکل, لها سبعه ابواب, لموعدهم اجمعین، لها, اجمعین، لها سبعه, کردند گروه گروه, پیشه کردند گروه, دارد از جمله, از جمله در, جمله در این, وجود دارد از, درهائی وجود دارد, که برای بهشت, و جهنم درهائی, جهنم درهائی وجود, در این دو, این دو آیه, کفروا الی جهنم, الی جهنم زمرا, جهنم زمرا حتی, الذین کفروا الی, سیق الذین کفروا, دو آیه «و, آیه «و سیق, است که برای, کریم آمده است, را ذکر کنید, ذکر کنید از, کنید از اذن, دوزخ را ذکر, و دوزخ را, و نامهای درهای, نامهای درهای بهشت, بهشت و دوزخ, از اذن ورود, اذن ورود ۱, متعددی از قرآن, از قرآن کریم, قرآن کریم آمده, آیات متعددی از, در آیات متعددی, ورود ۱ در, ۱ در آیات, اذا جاءوها فتحت, جاءوها فتحت ابوابها؛, الذین اتقوا ربهم, اتقوا ربهم الی, ربهم الی الجنه, سیق الذین اتقوا, ؛ «و سیق, زمر، آیه ۷۱, آیه ۷۱ ؛, ۷۱ ؛ «و, الی الجنه زمرا, الجنه زمرا حتی, که تقوای الهی, تقوای الهی پیشه, الهی پیشه کردند, کسانی که تقوای, و فتحت ابوابها؛, اذا جاءوها و, جاءوها و فتحت, شود» زمر، آیه, می شود» زمر،, به سوی جهنم, سوی جهنم رانده, جهنم رانده می, شدند گروه گروه, کافر شدند گروه, کسانی که کافر, که کافر شدند, رانده می شوند, می شوند وقتی, رسیدند درهای آن, درهای آن گشوده, آن گشوده می, دوزخ رسیدند درهای, به دوزخ رسیدند, شوند وقتی به, وقتی به دوزخ, تقسیم شده اند», شده اند» حجر،, بهشت راه می, راه می یابند, می یابند به, های بهشت راه, درجه های بهشت, از درها و, درها و درجه, و درجه های, یابند به عنوان, به عنوان نمونه, عامل ورود به, ورود به بهشت, به بهشت در, هشت عامل ورود, به هشت عامل, عنوان نمونه به, نمونه به هشت, یکی از درها, به یکی از, قرآن می فرماید, می فرماید هر, فرماید هر عمل, مؤمنان قرآن می, درباره مؤمنان قرآن, ص۷۴ و نیز, و نیز درباره, نیز درباره مؤمنان, هر عمل نیکی, عمل نیکی که, سر می زند, می زند به, زند به یکی, آن سر می, از آن سر, نیکی که از, که از آن, بهشت در سوره, در سوره رعد, خدا، بر پا, بر پا داشتن, پا داشتن نماز،, راه خدا، بر, در راه خدا،, بد عاقبتی، صبر, عاقبتی، صبر در, صبر در راه, تعداد و نامهای, نماز، انفاق کردن, را با خوبی, با خوبی پاسخ, خوبی پاسخ گفتن, بدی را با, و بدی را, انفاق کردن و, کردن و بدی, از بد عاقبتی،, ترس از بد, است که عبارتند, که عبارتند از, عبارتند از رعایت, فرموده است که, اشاره فرموده است, سوره رعد اشاره, رعد اشاره فرموده, از رعایت عهد, رعایت عهد و, ارحام، خوف الهی،, خوف الهی، ترس, الهی، ترس از, صله ارحام، خوف, پیمان، صله ارحام،, عهد و پیمان،, و پیمان، صله, ج۱۱، ص۷۴ و, و ج۱۱، ص۷۴, افراد دارای طبقات, دارای طبقات است, طبقات است که, درجات افراد دارای, و درجات افراد, خوب و بد, و بد و, بد و درجات, است که با, که با میزان, یا بد افراد, بد افراد متفاوت, افراد متفاوت است, خوب یا بد, اعمال خوب یا, با میزان اعمال, میزان اعمال خوب, اعمال خوب و, مراتب اعمال خوب, ۴۴ ۲ مطلب, ۲ مطلب دیگر, مطلب دیگر آن, و ۴۴ ۲, ۴۳ و ۴۴, اند» حجر، آیه, حجر، آیه ۴۳, آیه ۴۳ و, دیگر آن که, آن که وجود, جهنم به دلیل, به دلیل مراتب, دلیل مراتب اعمال, متعدد برای بهشت, درهای متعدد برای, که وجود درهای, وجود درهای متعدد, متفاوت است مثلا, است مثلا درباره, ر ک المیزان،, ک المیزان، ج۱۲،, المیزان، ج۱۲، ص۱۷۰, ۱۴۵؛ برای آگاهی, آیه ۱۴۵؛ برای, من النار» نساء،, النار» نساء، آیه, نساء، آیه ۱۴۵؛, ج۱۲، ص۱۷۰ تفسیر, ص۱۷۰ تفسیر نمونه،, ۱۹۴ و ۱۹۵, و ۱۹۵ و, ۱۹۵ و ج۱۱،, ص ۱۹۴ و, ج۱۰، ص ۱۹۴, تفسیر نمونه، ج۱۰،, نمونه، ج۱۰، ص, اللسفل من النار», الدرک اللسفل من, که آنان در, آنان در پائین, در پائین ترین, است که آنان, منافقان آمده است, مثلا درباره منافقان, درباره منافقان آمده, پائین ترین درکات, ترین درکات دوزخ, «ان المنافقین فی, المنافقین فی الدرک, فی الدرک اللسفل, دارند «ان المنافقین, قرار دارند «ان, درکات دوزخ قرار, دوزخ قرار دارند, پاسخ گفتن رعد،

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حسادت و ريشه هاي آن از نگاه قرآن
پنج شنبه 17 اسفند 1391 ساعت 12:27 | بازدید : 1403 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

حسادت و ريشه هاي آن از نگاه قرآن

 

نقل از:خليل منصوري

زمينه هاي بروز حسادت حسادت به معناي آرزو كردن زوال نعمت از كسي است كه استحقاق آن را دارد (مفردات ص 234) البته به معناي آرزوي ادامه يافتن فقدان نعمت، نقص و فقر و بدبختي و مانند آن براي ديگري نيز آمده است. (روح المعاني ج 16 جزء 30 ص 507) ولي بيشتر در معناي نخست به كار مي رود؛ زيرا حسود كسي است كه از وجود نعمتي در دست كسي ناخشنود است و دوست ندارد كه ديگري از نعمت و راحتي و آسايش و آرامش برخوردار باشد
و همواره آرزو مي كند كه نعمت وي به نقمت و سعادتش به شقاوت تبديل شود و حتي گاه براي تحقق آرزوي خويش نيز تلاش مي كند و مقدمات آن را فراهم مي آورد. از اين رو برخي از رفتارها و گفتارهاي وي نسبت به ديگري براي تحقق زوال نعمت از دست ديگري است.
حسادت ريشه بسياري از نابهنجاري هاي اجتماعي است. رفتارها و نابهنجاري هايي چون دروغگويي، تهمت، اهانت، تحقير، استكبار و مانند آن را مي توان در حسادت اشخاص جست و جو كرد. البته از آن جايي كه حسادت امري در حوزه روان شناسي اجتماعي است و رفتار و اعمال شخص در گروه و اجتماع بازتابي از روحيات و اخلاقيات فردي مي باشد مي بايست به آثار و بازتاب هاي آن در حوزه روان شناسي و اخلاق شخص نيز توجه كرد. بسياري از كساني كه دچار بيماري حسادت مي شوند از نظر رواني تحت تأثير آن قرار دارند و دچار خود كوچك بيني و كمبود، ناتواني، افسردگي و احساس بيهودگي مي شوند. از آن جايي كه نعمتي را در دست ديگري نمي توانند تحمل كنند و خود نيز از آن بي بهره اند و هرچه تلاش مي كنند نمي توانند آن را به دست آورند و يا از دست ديگري بيرون كنند از اين رو دچار روحيه شكست خورده مي شوند و در بلندمدت از ناتواني و احساس كمبود خويش دچار بيماري افسردگي و روان پريشي و بيهودگي و حقارت مي شوند. عقده حقارت مي تواند ريشه در همين حسادت و احساس كمبودهايي داشته باشد كه در دست ديگري مي يابد.
در نخستين بخش از مقاله حاضر به ويژگي هاي حسادت و پاره اي از آثار آن اشاره شد و بيان گرديد كه ريشه و خاستگاه بسياري از ناهنجاري هاي اجتماعي و فردي، حسادت مي باشد. در دومين بخش اين مقاله علل و عوامل و زمينه هاي بروز حسادت در افراد مورد بررسي قرار مي گيرد كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
قرآن كريم از برخي مسائل و امور به عنوان زمينه هاي پيدايش و شكل گيري حسادت در افراد ياد مي كند كه برخي از آنها عبارتند از:

ذكر فضايل ديگري

ذكر فضايل و خوبي هاي يك شخص موجب مي شود كه زمينه حسادت ديگران برانگيخته شود. تعريف و تمجيد بسيار و دايمي از فرزند خواهر و برادر و يا مرد و زني موجب مي شود تا حس حسادت در اطرافيان برانگيخته شود و شخص چون خود نمي تواند همانند آنان عمل كند و فضايلي را به دست آورد و نعمتي را تحقق بخشد، به روش عكس العمل و واكنش منفي رو مي آورد و رفتارهاي نابهنجار از خود بروز مي دهد.
در داستان فرزندان يعقوب و حسادت ايشان نسبت به حضرت يوسف(ع) دقيقاً به اين نكته پرورشي و تربيتي و اخلاقي اشاره شده است كه حضرت يعقوب(ع) با رفتارهاي خويش موجبات حسادت را در برادران برانگيخته است.
اگر حضرت يوسف(ع) در معرض قتل قرار گرفت و درنهايت با وساطت برادر بزرگ از مرگ نجات يافت و در چاه انداخته شد و سپس به عنوان برده به كاروانيان فروخته شد و موجبات جدايي پدر و فرزند خردسال فراهم آمد، ريشه برانگيخته شدن حسادت و زمينه هاي بروز آن را مي بايست در توجه بيش از اندازه يعقوب(ع) و ذكر فضايل و يادكرد آن حضرت دانست.
حضرت يعقوب(ع) با آن كه مي دانست حضرت يوسف(ع) به مقامات عالي دست خواهد يافت و از پيامبران خواهد شد و اين مسئله در خواب به يوسف(ع) بيان شده بود با اين همه از مسئله حسادت فرزندان خويش آگاه بود و لذا از يوسف(ع) مي خواهد كه اين فضيلت خويش را ياد نكند تا به گوش برادران نرسد. (يوسف آيه 5)

اظهار محبت بيش از اندازه

در تحليل قرآن از زمينه هاي بروز حسادت در اشخاص، مسئله اظهار محبت بيشتر به برخي به عنوان يكي از علل ذكر شده است. اين بدان معنا است كه براي اشخاص، كساني كه در محدوده دايره ارتباط اجتماعي قرار دارند همساني و عدم تفاوت، بيش از اندازه مهم و اساسي است. فرزندان اين توقع و انتظار را دارند كه از سوي پدر و مادر به طور مساوي و يكسان موردتوجه و اهتمام قرار گيرند و تبعيض و تفاوتي ميان ايشان و ديگر برادران نباشد.
گاه چگونگي برخورد، اين توهم را پديد مي آورد كه پدر و مادر ميان فرزندان تفاوت و تبعيض قايل شده اند اين توهم، زمينه بروز حسادت و يا رفتارهاي نابهنجار براي از ميان بردن اين نعمت و توجه خاص فراهم مي آورد. اين گونه است كه شخص افزون بر جداشدن از پدر و مادر به علت تبعيض و يا توهم تبعيض، كارهايي را انجام مي دهد تا زمينه جدايي بين پدر و فرزند موردتوجه، نيز تحقق يابد. اين گونه است كه حسادت باعث مي شود كه بسياري از نابهنجاري ها در رفتارهاي شخص در حوزه عمل اجتماعي پديد آيد و گاه دست به قتل و يا توطئه براي از ميدان به در كردن رقيب زند. اين كم ترين واكنش منفي است كه شخص از خود بروز مي دهد. واكنش دروني از اين خطرناك تر است و شخص گاه براي جلب توجه ديگري مانند پدر و مادر، رفتارهاي نابهنجار و زشتي را شروع مي كند تا بيش تر مورد اهتمام قرار گيرد واين گونه است كه فاصله هاي ميان پدر و فرزند روزبه روز افزون مي شود و درنهايت فرزند شكست خورده و سرافكنده از جنگ جلب محبت، دچار افسردگي و خودكشي مي شود.
در گفت وگويي كه قرآن از برادران يوسف درباره علل و انگيزه هاي قتل او و يا آدم ربايي و دوركردن فرزند از پدر بيان مي كند به اين نكته به صراحت و روشني اشاره شده كه پدر به ما كم توجه است و همه محبت و عشق خويش را به يوسف و برادرش مي بخشد: قالوا ليوسف و اخوه احب الي ابينا: گفتند يوسف و برادرش موردمحبت بيشتر پدر است. (يوسف آيه 8)
قرآن خطاب به مردمان اين هشدار را مي دهد كه اين گونه رفتار بسيار خطرساز و يكي از علل حسادت و رفتارهاي نابهنجار است. از اين رو مي فرمايد: لقد كان في يوسف و اخوته آيات للسائلين؛ در داستان وقايع يوسف و برادرانش نشانه ها و مطالب مهمي براي پرسشگران است. (يوسف آيه 7) به اين معنا اگر كسي پرسشي درباره چگونه رفتار پدر و مادر نسبت به فرزند و تربيت آنان دارد مي تواند به اين داستان از اين جنبه نيز بنگرد تا دريابد كه حسادت چگونه پيامدهاي خطرناكي را پديد مي آورد و تمامي اصول تربيتي را فرو مي پاشد و نتيجه را دگرگون مي سازد.

توهم حسادت زا

قرآن به اين مساله نيز مي پردازد كه در ايجاد و زمينه سازي حسادت و انگيزش آن لازم نيست تا مساله همان باشد كه اشخاصي كه دچار حسادت مي شوند تحليل و تجزيه مي كنند. به اين معنا كه گاه توهم و تحليل و تجزيه نادرست نيز مي تواند موجب حسادت شود. شخص هر چند كه به نظر خويش رفتاري مثبت نسبت به همگان دارد و در واقع نيز چنين است ولي اين بدان معنا نخواهد بود كه ديگران نيز همان تحليل و برداشت را داشته باشند. هرگونه رفتاري كه موجبات توهم تبعيض را پديد مي آورد مي تواند عامل مهمي در ايجاد حسادت باشد. از اين رو مي بايست هر از گاهي به ديدگاه و تحليل ديگران نيز توجه شود و در گفتمان ها و گفت و گوهاي روزانه ديدگاه ها و بينش هاي ديگران نسبت به مساله دانسته شود. بازخورد مهم رفتاري را مي توان در اين گفت و گوهاي دوستانه به دست آورد.
در واقع نياز نيست كه انسان رفتاري تبعيض آميز داشته باشد بلكه رفتاري كه موجبات توهم را فراهم مي آورد و تحليل نادرستي را برانگيزد نيز مي تواند در ايجاد حسادت نقش داشته باشد. قرآن در آيه 8 سوره يوسف به اين مساله از ديدگاه برادران يوسف مي پردازد و نشان مي دهد كه در تحليل و نگرش فرزندان نسبت به رفتار پدر چه چيزي مطرح است. آنان به صراحت پدر خويش را به گمراهي نسبت مي دهند و مي گويند كه (پدر با اين رفتار تبعيض آميز خويش، عدالت و حق را مراعات نكرده است؛ زيرا آنان گروهي كارآمد و توانا و مفيد هستند و خانواده ايشان بر نيروي آنها پايدار است در حالي كه به جاي آن كه از اين گروه مفيد تشكر و قدرداني شود پدر از دو بچه خردسال حمايت مي كند و آنان را مورد تشويق و محبت خويش قرارمي دهد. اين گونه رفتار پدر نشان دهنده آن است كه مسائل را به درستي تحليل نمي كند و فرزندان را بر پايه فعاليت ها و كارهاي مفيد مورد توجه قرار نمي دهد. از اين رو خروج از اعتدال و عدالت درباره رفتار پدر ثابت است و پدر در حقيقت در گمراهي است).
در تحليلي كه برادران از رفتار پدر خويش ارايه مي دهند به اين مساله توجه داده شده است كه از نظر آنان پدر قادر نيست تا رفتار درست تربيتي را در پيش گيرد و به جاي آن كه افراد و اشخاص مفيد را تشويق كند، به كساني توجه مي كند كه مفيد و كارآمد نيستند.
در اين جا به مساله نگرش و بينش و در حقيقت ملاك هاو معيارهاي سنجش و داوري نيز اشاره شده است. به سخن ديگر برادران با ملاك و معياري كه دارند به ارزيابي و تحليل مي پردازند. از نظر آنان ملاك برتري و تشويق مي بايست كارآيي و مفيد بودن باشد؛ در حالي از نظر پدر ملاك و معيار، امري ديگر است. خردسالي دو فرزند موجب شده كه كم تر به فرزندان بزرگ توجه شود. به نظر يعقوب نيازي نيست كه برادران بزرگ و كامل و توانمند مورد توجه و اهتمام بيش تر قرار گيرند. اين مساله موجب شده است كه فرزندان بزرگ تر ناديده گرفته شوند. در حالي كه آيه به خوبي نشان مي دهد كه فرزندان در هر سني كه باشند و حتي پس از آن كه خود صاحب زن و فرزند مي باشند احساس نياز به محبت پدر و مادر دارند و هرگونه كوتاهي مي تواند آثار زيانباري داشته باشد.

ضعف خداشناسي

قرآن علت ديگري كه براي حسادت و زمينه هاي بروز و ظهور آن بيان مي كند مساله ضعف خداشناسي و جهل به حكمت تفاوت هاي موجود در ميان انسان هاست.
بسياري از افراد به علت وجود نعمتي چون مال و فرزند و خانه و مانند آن نسبت به ديگري حسادت مي ورزند. در حالي كه علت وجود تفاوت ها مي تواند مسائلي چون آزمون و ابتلا باشد. به اين معنا كه به برخي از اشخاص ثروت و مال داده مي شود تا دانسته شود چگونه با اين مال و ثروت خويش رفتار مي كند.
بسياري از كسان هنگامي كه در تنگدستي هستند از خدا مي خواهند كه ثروتي به ايشان بدهد تا به ديگران كمك كنند برخلاف كساني كه در حال حاضر از ثروت برخوردار هستند و كمكي نمي كنند. اين اشخاص هنگامي كه به ثروت دست مي يابند گذشته خويش را فراموش مي كنند و وعده ها را از ياد مي برند. اين در حالي است كه خداوند در مال هر كسي حداقل دو سهم براي دو گروه در نظر گرفته است. به اين معنا كه هر ثروت و مال كم و زياد، دو شريك طبيعي دارد يكي از آنان محرومان و ديگري سائلين هستند كه به جهاتي دست نياز به سوي اين و آن دراز مي كنند. اين دو گروه دست كم در هر ثروتي به عنوان حق، شريك هستند. (ذاريات آيات 19 و 20)
بنابراين آزمون و ابتلا و آزمايش مي تواند از علل برخورداري از نعمتي باشد. اين بدان معنا نيست كه آن نعمت براي وي نقمت و بلا نشود؛ چنان كه فقر و نداري نيز مي تواند براي كساني زمينه بروز استعدادها شود. بيل گيتس با بيست دلار خويش شركت معظمي را ايجاد كرد كه ميلياردها دلار مي ارزد. وي كارش را در اوج نداري شروع كرد و نرم افزار نخست خويش را در يك گاراژ نوشت. در حقيقت فقر و نداري موجب شد تا استعدادهاي خويش را بيابد و براي رهايي از مشكل مالي تلاش كند و اين گونه موفق شد.
بسياري از اموري كه انسان از خدا مي خواهد مي تواند براي او شر و بلا باشد و بسياري از اموري كه شر و بلا مي نمايد و انسان آن را ناخوش مي شمارد مي تواند براي او مفيد باشد: عسي ان تحبوا شينا و هو شر لكم و عسي ان تكر هوا شينا و هو خير لكم.
به هر حال يكي از علل حسادت نسبت به ديگري آشنا، مي تواند عدم آگاهي از حكمت خداوند باشد كه چرا يكي را سرمايه دار و ديگري را بينوا و يا كسي را شاه و ديگري را گدا مي كند. به يكي فضل و نعمتي مي دهد و از ديگري مي ستاند. (نساء آيه 32)

آگاهي ناقص و تحليل نادرست

آگاهي ناقص از مسايل و تحليل برخاسته از اين آگاهي و دانش اندك، عامل مهمي در انگيزش حسادت در انسان است. اين مسأله درمورد برادران يوسف نيز ديده شده و در آيات قرآني بدان پرداخته شده است.
انسان ها بدون آگاهي و دانش كامل از مسايل نسبت به ديگري حسادت مي ورزند و اين درحالي است كه شخص محسود ممكن است در وضعيت بدتر باشد و يا درحال گذر از آزموني قرار داشته باشد. دانش ناقص موجب مي شود تا براساس آن، تحليلي نادرست ارايه شود و در نتيجه، آن شخص مورد حسادت قرار گيرد. برادران يوسف نيز با اين گونه دانش ناقص خود به تحليل نادرستي رسيدند و نزديك بود برادر خويش را پس از ربايش بكشند.
پس حسادت مي تواند برخاسته از دانش و آگاهي اندك نسبت به امور و مسائل باشد و اين گونه است كه تحليل هاي نادرستي داده مي شود و براساس اين تحليل هاي نادرست، قضاوت و داوري هاي نادرست تر به عمل مي آيد و رفتارها و نابهنجاري ها شكل مي گيرد. بسياري از مخالفت ها برخاسته از كم دانشي و كم اطلاعي اشخاص به مسايل است. (نساء آيه51و54)

جهل نسبت به مشيت الهي

از ديگر عوامل انگيزش حسادت در انسان ها نسبت به آشنايان و دوستان و كساني كه با آنان ارتباط دارند، جهل و ناداني نسبت به نقش مشيت و اراده الهي در مسايل و امور هستي است. (بقره آيه105)
اگر انسان ها به اين مسأله يقين داشته و آگاه باشند كه خداوندي عليم و خبير و حكيم و قادر، جهان را مديريت مي كند، كم تر دچار حسادت مي شوند. اگر شخص به اين باور برسد كه برگي از درختي بدون علم و حكمت الهي نمي افتد به اين نتيجه خواهد رسيد كه بهره مندي اشخاصي از نعمتي به معناي آن است كه وي پاداش كاري را گرفته و يا در آزموني قرار گرفته و يا حكمتي ديگر در اين بين است كه وي از آن آگاه نيست و تنها خداوند آگاه و خبير و عالم و حكيم مي داند كه چه مي كند.
كسي كه باور داشته باشد كه خداوند هيچ كاري را بي حكمت و دليل و قصد و هدفي انجام نمي دهد به اين باور نيز خواهد رسيد كه او اگر به كسي نعمتي داده بر اساس حكمتي بوده است كه يا از آن آگاه خواهد شد و يا هرگز از آن آگاه نخواهد شد. بنابراين نمي بايست نسبت به وجود نعمتي در ديگري خود را به رنج اندازد و خواهان زوال و از ميان رفتن آن شود و نسبت به او حسادت بورزد.

شيطان همراه هميشگي حسود

ازنظر قرآن، شيطان دشمن آشكار و هميشگي انسان است. اين دشمن سوگند خورده، به هر راه و روشي مي كوشد تا به اهداف پليد خويش در گمراهي و تباهي بشر دست يابد. از اين رو همواره در كمين مردمان است و مي كوشد تا آنان را به هر طريقي گمراه و به دوزخ بفرستد. حسادت، يكي از ابزارهاي شيطان است. او با اين كار هم آرامش را از شخص حسود مي گيرد و هم رنج و زحمت را براي ديگراني كه محسود واقع مي شوند فراهم مي كند. اين گونه است كه قرآن از دشمن دروني آدمي يعني هواي نفس و دشمن وسوسه كننده بيروني باز مي دارد و هشدار مي دهد كه مواظب و مراقب باشند تا در دام شيطان نيافتند كه وي مي كوشد تا آنان را گرفتار و در بند كشد. (يوسف آيه5)
اين ها بخشي از آيات قرآني است كه به مسأله حسادت و زمينه هاي بروز و ظهور آن اشاره دارد. باشد كه باتوجه به دشمنان دروني و بيروني از اين بيماري خطرناك كه آدمي را از درون متلاشي و در جامعه دچار رنج و زحمت مي كند رهايي يابيم. حسادت نابهنجاري اجتماعي است كه آثار خطرناكي براي فرد و ديگري به دنبال دارد. به اميد آنكه با بهره گيري از بينش و نگرش قرآني، از شر و آسيب هاي فردي و اجتماعي آن در امان بمانيم.

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بهش و دوزخ در قرآن
چهار شنبه 16 اسفند 1391 ساعت 17:33 | بازدید : 959 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

بهشت 

در بهشت, باغهاى وسيع به پهناى آسمانها و زمين 1
و پوشيده از انواع درختها با همه گونه ميوه رسيده و در دسترس 2
و ساختمانهاى با شكوه 3
و نهرهاى آب زلال 4
و شير و عسل و شراب طهور 5,
و از چيزى كه مورد ميل و رغبت بهشتيان باشد 6
و فوق خواسته اى آنان وجود دارد7.

بهشتيان با لباسهاى حرير و پرنيان و انواع زينتها آراسته 8
و رودر روى يكديگر بر تختهاى مرصع و بسترهاى نرم, تكيه مى دهند 9
و به حمد و سپاس الهى مى پردازند 10
و سخن بيهوده اى بر زبان نمىآورند و نمى شنوند 11.
نه سرما ايشان را مىآزارد و نه گرما 12 ;
نه رنج و خستگى و ملالى دارند 13
و نه ترس و اندوهى 14,
و نه در دل, كينه و كدورتى 15.

پيش خدمتان زيبا در اطرافشان حركت مى كنند 16
و جامهاى شراب بهشتى به آنان مى نوشانند كه لذت و نشاط زايد الوصفى مى بخشد و هيچ گونه آفتى ندارد 17
و از انواع ميوه ها و گوشت مرغان, تناول مى كنند 18
و از مصاحبت همسران زيبا و مهربان و ناآلوده بهره مى برند 19.

و از همه بالاتر, از نعمت روحى رضوان الهى برخرودار مى شوند 20
و لطفهايى را از پروردگارشان دريافت مى دارند كه ايشان را غرق سرور مى سازد و هيچ كس نمى تواند تصورى از مرتبه آن سرور, داشته باشد 21.
و اين سعادت بى مانند و نعمتهاى وصف ناشدنى و رحمت و رضوان و قرب الهى براى هميشه ادامه خواهد يافت 22
و پايانى نخواهد داشت. 23.

 


دوزخ

دوزخ, جايگاه كافران و منافقاتى است كه هيچ نور ايمانى در دلهايشان وجود ندارد24,
و گنجايش آن, چنان است كه پس از دربرگرفتن همه تبهكاران, باز هم ((هل من مزيد))مى گويند 25!
سراسر آتش است و آتش, عذاب است و عذاب!!

شعله هاى آتش از هر سو زبانه مى كشد و صداى گوش خراش و خشم آلود آنها بر وحشت و اضطراب مى افزايد26
قيافه ها عبوس و درهم كشيده و سيه و زشت و چروكيده است 27
و حتى در چهره فرشتگان دوزخيان هم اثرى از مهر و عطوفت و نرمى ديده نمى شود. 28.
دوخيان با غل و زنجير و بندهاى آهنين, بسته شده اند 29
و آتش, سراپاى آنان را فرا گرفته, 30
و خودشان آتش گيره آنند 31.

در فضاى دوزخ جز آه و ناله و ضجه و فرياد دوزخيان و نهيب دوزخبانان, صدايى به گوش نمى رسد. 32,
و بر سرو روى تبهكاران, آب جوشان مى ريزند كه اندرون آنان را نيز ذوب مى كند 33
و هرگاه از فرط عطش و التهاب, درخواست آب كنند, آب داغ و آلوده و گنديده اى به آنان داده مى شود كه آن را با حصر و ولع مى نوشند34,
و غذايشان از درخت ((زقوم)) است كه از آتش مى رويد و خوردن آن بر سوزش اندرونشان مى افزايد35,
و لباسشان از ماده سياه و چسبنده اى است كه خود, موجب غذابشان مى گردد 36
و هم نشينان شياطين و جنيان گنهكارند كه آرزوى دورى از آنان را مى كنند.37,
و نسبت به يكديگر نيز لعن و نفرين مى فرستند. 38
همين كه بخواهند زبان عذرخواهى به درگاه الهى گشايند فرمان دورباش و ساكت باش, خاموششان مى كند39,
پس به دوزخبانان پناه مى برند كه شما از خدا بخواهيد كه اندكى از عذاب ما بكاهد, پاسخ مى شنوند: مگر خداى متعال, پيامبرانش را مبعوث نفرمود و حجت را بر شما تمام نكرد؟ 40
بار ديگر, درخواست مرگ مى كنند و جواب مى شنوند كه شما براى هميشه در دوزخ خواهيد ماند .41 و با اينكه مرگ از هر سوى بر ايشان مى بارد نمى ميرند 42
و هر چه پوست بدنشان بسوزد بار ديگر پوست نوى مى رويد و عذابشان ادامه مى يابد.43.

از بهشتيان درخواست اندكى آب و خوراك مى كنند و پاسخ مى شنوند كه خداى متعال نعمتهاى بعشتى را بر شما حرام كرده است. 44
و بهشتيان از آنان مى پرسند: چه چيز موجب بدبختى شما شد و به دوزختان كشاند؟ مى گويند: ما اهل نماز و عبادت خدا نبوديم و به مستمندان كمك نمى كرديم و با تبهكاران هم سو مى شديم و روز قيامت را تكذيب مى كرديم. 45
آنگاه به ستيز با يكديگر مى پردازند 46, گمراه شدگان به گمراه كنندگان مى گويند: اين شما بوديد كه ما را گمراه كرديد, آنان پاسخ مى دهند: شما به دلخواه از ما پيروى كرديد. 47
زير دستان به زبردستان مى گويند: اين شما بوديد كه ما را به اين بدبختى كشانديد, آنان پاسخ مى دهند: مگر ما به زور, شما را از راه راست بازداشتيم؟ 48
سرانجام, به شيطان مى گويند: اين تو بودى كه موجب گمراهى ما شدى, و او پاسخ مى دهد: خدا به شما وعده راستين داد و نپذيرفتيد, و من وعده دروغ دادم پذيرفتيد, پس به جاى سرزنش من, خويشتن را سرزنش كنيد, و امروز هيچ كدام نمى توانيم به فرياد ديگرى برسى. 49
و بدين سان, چاره اى جز تن دادن به كيفر كفر و نافرمانى خودشان نمى بينند و جاودانه در عذاب مى مانند. 50

 


پی نوشتها :
=========
1ـ آل عمران 133/, حديد 21/.
2ـ الحاقة 23/, الدهر 14/, نباء 32/.
3ـ توبة 72/, فرقان 75/, زمر 20/, سباء 37/.
4ـ بقرة 25/, آل عمران 15/, و دهها آيه ديگر.
5ـ محمد (ص) 15/, دهر 6/, 18, 21, مطففين 28/.
6ـ نحل 31/, فرقان, 16/, زمر 34/, فصلت 31/, شورى 22/, زخرف 71/.
7ـ ق 35/.
8ـ كهف 31/, حج 23/, فاطر 33/, دخان 53/, دهر 21/, اعراف 32.
9ـ حجر 48/, كهف 31/, صافات 44/, طور 20/, الرحمن 54/, 76, واقعة 15/ـ16, غاشية 13/ـ16, يس 56/.
10ـ اعراف 43/,يونس 10/, فاطر 34/, زمر 74/.
11ـ مريم 62/,, نباء 35/, غاشية 11/.
12ـ دهر 13/.
13ـ فاطر 35/, حجر 48/.
14ـ اعراف 35/, 49, فصلت 31/, زخرف 68/, احقاف 13/.
15ـ اعراف 43/, حجر 47/.
16ـ طور 24/, واقعة 17/, دهر 19/.
17ـ طفات 45/ـ47, ص 51/, طور 23/, زخرف 71, واقعة 18ـ19, دهر 5/ـ6, 15ـ 19, نباء 34/, مطففين 25/ـ28.
18ـ ص 51/, طور 22/, الرحمن 52/, 68, واقعة 20/ـ21, مرسلات 42/, نباء 32/.
19ـ بقرة 25/, آل عمران 15/, نساء 57/, صافات 48/ـ49, ص 52/, زخرف 70/, دخان 54/, طور 20/, الرحمن 56/, 70ـ 74, واقعة 22/ـ 23,34, 37, نباء 33/.
20ـ آل عمران 15/, توبة 21/, 72, حديد 20/, مائدة 119/, مجادلة 29/, بينة 8/.
21ـ سجدة 17/.
22ـ بقرة 25/ـ82, آل عمران 107/, 36 ـ 198, نساء 13, 57, 122, مائدة 85/ ـ 119, اعراف 42, توبة 22/, 72, 89, 100, يونس 26/, هود 23/,108, ابراهيم 23/, حجر 48/, كهف 3/ـ108, طة 76, انبياء 102/, مؤمنون 11/, فرقان, 16/,76, عنكبوت 58/, لقمان 9/, زمر 73/, زخرف 71/, احقاف 14/, ق 34/, فتح 5/, حديد 12/, مجادله 22/, تغابن 9/, طلاق 11/, بينة 8/.
23ـ دخان 56/, (فصلت 8/, انشقاق 25/, تين 6/).
24ـ نساء 140/ و دهها آية ديگر.
25ـ ق 30/.
26ـ هود 106/, انبياء 100/, فرقان 12/, ملك 7/ـ8.
27ـ آل عمران 106/, ملك 27/, يونس 27/, مؤمنون 104/, زمر 60/.
28ـ تحرير 6/.
29ـ رعد 5/, ابراهيم 49/, سباء 33/, غافر 71/, 72, الحاقة 32/, دهر 4/.
30ـ ابراهيم 50/, فرقان13/, انبياء 39/, همزة 6/ـ7.
31ـ بقرة 24/, آل عمران 10/, انبياء 98/, جن 15/, تحرير 6.
32ـ فرقان 13/ـ14, انشقاق 11/.
33ـ حج 19/, 20, دخان 48/.
34ـ انعام 70/, يونس 4/, كهف 29/, واقعة 42/ـ44ـ55, محمد 15/.
35ـ صافات 62/, 66, ص 57/, دخان 45/ـ46, واقعة 52/ـ53, نباء 25/, غاشية 6/ـ7.
36ـ ابراهيم 50/, حج 19/.
37ـ زخرف 38/, 39, شعرا, 94/ـ95, ص 85.
38ـ اعراف 38/ـ39, عنكبوت 25/, احزاب 68/, ص 58/ـ64.
39ـ مؤمنون 108/, روم 57/, غافر 542/, مرسلات 35/ـ36.
40ـ غافر 49/ـ50.
41ـ زخرف 77/.
42ـ ابراهيم 77/, طة 74, فاطر 36/.
43ـ نساء 56/.
44ـ اعراف 5/.
45ـ مدثر 39/ـ47.
46ـ ص 59/ـ64.
47ـ اعراف 38/ـ39, صافات 27/ـ33, ق 27/ـ28.
48ـ ابراهيم 21/, سباء 31/ـ33.
49ـ ابراهيم 22/.
50ـ بقرة 39/,81,162,257,275, آل عمران 883, 166, نساء 169/, مائدة 37/, 80, انعام 128/, اعراف 36/, توبة 17/, 63, 68, يونس 27/, 52, هود 107, رعد 5/, نحل 29/, كهف 108/, طه 101, سجدة 20/, مؤمنون 103, احزاب 65/, زمر 72/, غافر 76/, زخر 74/, مجادلة 17/, تغابن 10/, جن 23/, بينة 6/.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نزديکي نمازگزار به خدا
سه شنبه 15 اسفند 1391 ساعت 15:26 | بازدید : 953 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

نزديکي نمازگزار به خدا

 

 

محمد بن مسلم گويد : روزي ابوحنيفه ( رهبر يکي از مذاهب چهارگانه اهل تسنن ) به حضور امام صادق ( عليه السلام ) آمد و عرض کرد : پسرت موسي ( عليه السلام ) را ديدم نماز مي خواند و مردم از جلويش رد مي شوند و او آنها را نهي نمي کند (1) مگر در او ( موسي بن جعفر ) چيزي هست ؟ ( که باعث بي اعتنايي مردم از او شده است ) .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : موسي ( عليه السلام ) را به حضور آوردند ، وقتي که حضرت موسي بن جعفر به حضور پدر آمد ، امام صادق ( عليه السلام ) به او فرمود : ابوحنيفه مي گويد : « تو نماز مي خواني ، مردم از جلو تو رد مي شوند و آنها را نهي نمي کني » .
حضرت موسي ( عليه السلام ) در پاسخ عرض کرد :
يا ابت ان الذي کنت اصلي له اقرب الي منهم يقول الله عزوجل : « و نحن اقرب اليه من حبل الوريد » ؛
اي پدر ، آن کسي که من برايش نماز مي خوانم ، از مردم به من نزديک تر است ، خداوند مي فرمايد : « و ما از رگ گردن به انسان نزديک ترم » .
امام صادق ( عليه السلام ) از پاسخ جالب پسرش آن چنان مسرور شد که او را در آغوش گرفت و فرمود : « پدر و مادرم به فدايت اي کسي که اسرار و نهاني ها در قلب تو به وديعت گذاشته شده است » .(2)

پي نوشت :

1. اهل سنت معتقدند که اگر از جلو آنها در نماز رد شود شيطان است . نهي نکردن حضرت شايد مقابله عملي با اين حکم بوده باشد .
2. مناقب ابن آشوب ، ج 4 ، ص 311 به نقل از : کافي ( بايد توجه داشت که نهي امام ، مطلوب بود ، ولي او در عالم ديگر بود و توجه به غير خدا نداشت ) .

منبع: شکوه محراب

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خواندن قرآن و نماز به زبان عربی چیست؟
سه شنبه 8 اسفند 1391 ساعت 21:21 | بازدید : 751 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

خواندن قرآن و نماز به زبان عربی چیست؟

 

در مورد عربی خواندن تنها در مورد نماز و تلبیه حج دستور لزومی وجود دارد و الا در مورد هیچ عبادت دیگری چنین تکلیف و الزامی وجود ندارد و در نتیجه قرآن خواندن به زبان عربی واجب نیست ، هرچند درک مفاهیم هر کلامی با توجه به زبان مبدا و مادر بسیار آسان تر است .
اما در باره ضرورت خواندن نماز به صورت عربی و با الفاظ و کلماتی که پیامبر می خواند، دلائل مختلفی دارد که به برخی اشاره می کنیم:
اول: تعبدى و توقیفى بودن خواندن نماز به لفظ عربى، به این معنا که شریعت اسلام دستور به عربى خواندن نماز داده است.
با توجه به این که روح عبادت بر تسلیم و تعبد است، انسانی که می خواهد عبادت خدا کند، کاری را انجام می دهد که خداوند خواسته است . طبق آیات و روایات و سیره پیامبر، نماز، این واجب و تکلیف دینی به این شکل واجب شده است، اگر چه انسان می تواند در غیر نماز با هر زبانی با خداوند سخن گوید.
دوم: جهت ایجاد زبانى مشترک میان همه پیروان اسلام و فراهم سازى وحدت و پیوند بین المللى دینى.
سوم: قرائت و اذکاری که در نماز است، به صورت دقیق در هیچ زبانی ترجمه ندارد؛ یعنی نمی توان مفاهیمی را که در اذکار نماز است، به صورت دقیق ترجمه کرد و آن را بیان نمود. چه بسا برخی از کلمات یا جملات، معانی بسیاری در خود جای داده که با یک یا چند جمله نتوان همه آن ها را بیان نمود. (1)به عنوان مثال از سوره حمد نام مى‏بریم که هیچ ترجمه‏اى که بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان کند، نیست. حتى کلمه الله، هیچ معادلى در زبان دیگر ندارد (اگر چه در قالب جمله ای بتوان ترجمه کرد). کلمه خدا در زبان فارسى نیز معادل معناى الله نیست.
در ضمن تجربه زندگی انسان‌ها نشان داده آن جا که دست­های انسانی در کارهای مختلف دخالت کرده است، آن را به صورت‌های مختلف در آورده که گاهی با اصل و حقیقت خود فاصله بسیار دارد. در مورد احکام و تکالیف دینی نیز ما این مسئله را در ادیان دیگر مشاهده می کنیم که دست بردن انسان‌ها در احکام و دستورهای دینی آن ها را به چه وضعی در آورده، گاهی آن را به صورت کلی پاک کرده و از بین برده است.
در مورد نماز و عبادت نیز امروزه در ادیان دیگر چیزی نمی بینیم که خواسته الهی باشد تا پیروان آن ادیان خود را موظف به انجام آن بدانند. به همین خاطر ارتباط دائمی و همیشگی که مسلمانان با خدا دارند، در ادیان دیگر مشاهده نمی‌کنیم.
اگر چه با توجه به اسبابی که ذکر کردیم، نماز باید به زبان عربی خوانده شود، اما بدان معنی نیست که انسان نتواند به هیچ زبان دیگری با خداوند سخن بگوید. انسان می تواند با هر زبانی که خواست در غیر نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نیاز کند و دردها و نیازهای خود را با او در میان گذارد. به تعبیر دیگر دعا بخواند .
شاید یکی از رموز خواندن نماز به زبان عربی و با دیگر شرایط و آداب، حفظ نماز بعد از قرن‌ها است، در حالی که در ادیان دیگر اثری از آن نمی بینیم. چه بسا اگر به همان صورت خود که پیامبران گفته بودند، عمل می کردند و به خواست خود با آن برخورد نمی‌کردند، آن ها نیز پرستشی به عنوان نماز می‌داشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می گیرد و هم انسان را به زحمت می‌اندازد؟ امام فرمود:
«پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آن‌ها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»؛(2) یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین است.
در مسائل عبادى باید به این نکته توجه داشته باشیم که خواست و اراده ما در آن نقشى ندارد، بلکه باید آن‏ها را طبق دستور شرع انجام دهیم تا مقصود و هدف و مصالحى که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بى خبریم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسلیم وجود دارد، در اجزاء و شرایط مختلف و از جمله عربى خواندن، این نکته مهم نهفته است. امیرمومنان (ع) در روایتی پس از بیان اینکه معنای اسلام، تسلیم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسلیم در عمل آشکار می شود، می‌فرماید:
« مومن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمی‌گذارد، بلکه برآنچه از پروردگارش رسیده بنیان می نهد». (3)
اصولا نماز رابطه بنده با خدا و اظهار عبودیت و شکر‌گزاری در مقابل نعمت‌های او می باشد . طبیعی است که بنده آن را به جا می آورد که خواسته خداوند و معبود اوست. هدف اصلی از خلقت انسان بندگی است . نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است. اگر قرار باشد که هر انسانی طبق خواسته خود عمل نماید، نه چیزی که خداوند خواسته، دیگر بندگی خداوند نمی شود، بلکه بندگی خود و عمل طبق خواسته خود است. بنابر این گرچه زبان عربی و غیر عربی همه برای خدا یکسان است، ولی به دلایل یاد شده نماز باید به عربی خوانده شود .

پى‏نوشت‏ها:
1. استاد محمد تقى مصباح یزدى، قرآن‏شناسى،چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشى امام خمینى، 1380 ه' ش. ص 102 - 92
2.صدوق علل الشرایع، نشر دار الحجه للثقافه ،بیروت، 1416 ق، ج 2، ص 10.
3. شیخ عباس قمی ، سفینه البحار، نشر موسسه معصومه، قم ، ج4، ص233، ماده سلم.

 

منبع:http://www.pasokhgoo.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راز نزول قرآن به زبان عربی در چیست؟
سه شنبه 8 اسفند 1391 ساعت 21:19 | بازدید : 644 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

راز نزول قرآن به زبان عربی در چیست؟

  پاسخ: راز نزول قرآن به «زبان عربي» اولاً يك جريان و امر طبيعي است؛ زيرا هر سخنور و دانشمندي، مطالب خويش را با زبان مخاطبان خود بيان مي‏كند و مي‏نويسد. خداوند متعال نيز در ارسال پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش، همين رويه را تأييد كرده و به كار گرفته است: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبيّن لهم فيضل الله من يشاء و يهدي من يشاء و هو العزيز الحكيم»«و ما هيچ فرستاده‏اي را جز با زبان مردمش نفرستاديم تا [بتواند حقايق را( براي آنان به روشني بيان‏كند. پس خداوند هركس را كه بخواهد گمراه و هركس را كه بخواهد هدايت مي‏كند و او شكست‏ناپذير و فرزانه‏است». ابراهيم (14)، آيه 4. بر اين اساس، اگر قرآن به زباني، جز زبان عربي نازل مي‏شد، جاي آن داشت كه از حكمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود و گفته شود: با آن كه مخاطبان نخستين اين پيام، عرب زبان هستند، چرا اين پيام به زبان عربي نازل نشده است؟ علاوه بر آن كه تحدي و طلب همانند آوري اين كتاب، ضرورت نزول آن را به زبان عربي دو چندان مي‏كند. در صورتي كه قرآن عربي نباشد، چگونه مي‏شود از مخاطباني كه جز با زبان عربي آشنا نيستند و يا تسلّط كافي بر زبان‏هاي ديگر ندارند؛ درخواست شود كه براي روشن شدن حقانيّت يا نادرستي مدعاي پيامبر(ص)، سخني همانند قرآن بياورند؟ در اين صورت به آساني خواهند گفت: ما عرب زبان‏ها، محتواي پيام تو را نمي‏فهميم؛ پس چگونه همانند آن را بياوريم. پس تحدّي به قرآن نيز اقتضا مي‏كند كه اين پيام به زباني باشد كه مخاطبان اوليه‏اش، آن را درك كنند و بتوانند درباره درستي يا نادرستي مدعاي پيامبر(ص)، خود را بيازمايند و حقيقت برايشان روشن شود. نگا: قرآن‏شناسي، صص 98 - 103.   در اين جا بيان چند نكته ضروري است:   الف) خواندن قرآن به زبان عربي، به جز در موارد خاص (مانند نذر و...) واجب نيست؛ ب) خواندن قرآن با صوت، لحن و آواز مخصوص واجب نيست؛ ج) نماز بايد به زبان عربي با قرائت صحيح خوانده شود؛ امّا واجب نيست با صوت و آواز مخصوص خوانده شود. خواندن نماز به عربي، يكي از نشانه‏هاي «جهاني بودن» دين اسلام و رمز «وحدت و يگانگي» مسلمانان است. عربي خواندن، آن را از تحريف و آميختگي به خرافات و مطالب بي اساس - هنگام ترجمه آن به زبان‏هاي ديگر - نگاه مي‏دارد و بدين وسيله روح اين عبادت اسلامي، محفوظ مي‏ماند. گفتني است توحيد و يگانگي - در تمام اصول و فروع اسلام - يك زيربناي اساسي محسوب مي‏گردد و نماز به سوي قبله واحد، در اوقات معين و به يك زبان مشخص، نمونه‏اي از اين وحدت است. در ضمن ياد گرفتن ترجمه نماز، بسيار ساده و آسان است. ر.ك: توضيح المسائل مراجع تقليد، مباحث قرائت؛ آيت‏الله مكارم، ج 3، صص 58-56.

 

 

منبع:http://quran.al-shia.org

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تمام آیات قرآن درباره لزوم نماز خواندن (اگر قرآن را قبول ندارید نماز هم نخوانید)
سه شنبه 8 اسفند 1391 ساعت 21:9 | بازدید : 781 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 
 
تمام آیات قرآن درباره لزوم نماز خواندن (اگر قرآن را قبول ندارید نماز هم نخوانید)

(۱) پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن. (کوثر: ۲)  

(۲) و فرمان نیافته بودند جز اینكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحید گراییده‌اند، دین [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند، و دین [ثابت و] پایدار همین است. (بینه: ۵)  

به ادامه مطلب بروید...

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
نظر سنجی

نظرتان را در مورد وبلاگ دست خط خدا بفرمایید؟

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 79
بازدید هفته : 220
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 309679
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


ابزار رایگان وبلاگ
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 87
:: کل نظرات : 17

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 29
:: باردید دیروز : 79
:: بازدید هفته : 220
:: بازدید ماه : 217
:: بازدید سال : 1264
:: بازدید کلی : 309679